بارگذاری (آپلود) ذهن، که از نظر فنی به عنوان “شبیهسازی کل مغز” شناخته میشود، ایدهای است که بر اساس آن میتوانید یک مغز (و احتمالاً ذهن) را دیجیتالی کرده و آن را مدتها پس از مرگ، در رایانه زنده کنید. اما این ایده جالب چقدر واقعبینانه است؟ برای بررسی این موضوع با اروتک همراه باشید.
چه کسانی میخواهند تا ابد زنده بمانند؟
سوال اول، چرا کسی میخواهد این کار را انجام دهد؟ پاسخ واضح این است که بسیاری از مردم علاقهمندند که طول عمر خود را افزایش دهند تا زمانی که بدن و مغزشان میمیرد، بهعنوان یک موجود آگاه، باقی بمانند.
جدا از این انگیزه نسبتاً خودمحور، کاربردهای بالقوه جالب دیگری برای این نوع فناوری نظری وجود دارد. به عنوان مثال شاید بخواهیم باهوشترین افراد جامعه خود را حفظ کنیم تا بتوانند به ایدههای درخشان خود ادامه دهند. شاید این راهی برای دستیابی به هوش مصنوعی قوی، بدون نیاز به کشف راز نحوه عملکرد هوشیاری باشد. این فناوری میتواند راهی برای فرستادن ذهن انسان به فضا، بدون نیاز فضاپیماهای بزرگ یا سیستمهای پشتیبانی حیات باشد. این ایدهها فقط نوک کوه یخ هستند، بنابراین کافی است بگوییم که علاقهای بیش از اندازه برای تأمین مالی تحقیقات جدی در این زمینه وجود دارد.
با این حال، فقط به این دلیل که پول و نیروی انسانی برای حل مشکل دارید به این معنی نیست که به جایی خواهید رسید. برخی موانع جدی در راه جاودانگی دیجیتال وجود دارد. برای بررسی این موانع با ما همراه باشید.
مسئله اول: ذهن چیست؟
در ظاهر، این یک سوال احمقانه بهنظر میرسد. با این حال، علیرغم اینکه همه ما (ظاهراً) دارای ذهن و افکار هستیم، در مورد اینکه یک ذهن چیست یا چگونه کار میکند، چیز زیادی نمیدانیم! ما چیزهای زیادی در مورد نحوه عملکرد روانشناسی انسان، نحوه عملکرد نورونها و نحوه عملکرد زیرساختارهای خاص مغز یا حداقل، کاری که آنها انجام میدهند، آموخته ایم. اما همه این قطعات پازل، به هیچ درک درستی از ذهن نمیرسند.
واقعیت این است که رازهای اساسی در مورد رابطه ذهن و بدن وجود دارد. به عنوان مثال، آیا فقط تقلید از مغز کافی است؟ آیا باید از کل مغز الگوبرداری کنیم؟ آیا ذهن میتواند بدون بدن عمل کند؟ آیا بدن را هم باید شبیهسازی کرد؟
برای دست نخورده نگه داشتن ذهن شما ممکن است نیاز به شبیهسازی مقدار زیادی از بدن نیز داشته باشید. اما تغییر ذهن دیجیتال، بهگونهای که به بدن نیاز نداشته باشد، مسلماً به این معنی است که آن ذهن دیجیتال، دیگر مانند تولید مثل، وفادار نیست. این نکاتی است که قبل از بررسی توانایی آپلود ذهن باید به آن بپردازیم.
مسئله دوم: ما به یک کامپیوتر بسیار بزرگتر نیاز داریم
برای ایجاد شبیهسازی، به قدرت محاسباتی زیادی نیاز دارید. اما اینکه دقیقاً به چه مقدار نیرو نیاز دارید بستگی به چیزی دارد که قصد شبیهسازی آن را دارید. ممکن است معلوم شود که بسیاری از مغز لازم نیست با جزئیات کامل شبیهسازی شود تا همه چیز کار کند، یا ممکن است معلوم شود که تک تک اطلاعات در مورد وضعیت تک تک سلولهای مغز مهم است! شکاف بزرگی در توان محاسباتی مورد نیاز بین این دو مرز وجود دارد، اما حتی در سطح پایین، نیازهای محاسباتی شبیهسازی یک مغز بسیار زیاد است.
پروژه مغز آبی (Blue Brain)، یک پروژه تحقیقاتی واقعی با هدف شبیهسازی مغز موش است. این پروژه در سال 2005 آغاز شد و در سال 2019 تیم تحقیقاتی اعلام کردند که نقشهبرداری از کل قشر موش را تکمیل کردهاند و در حال آمادهسازی برای اجرای آزمایشهای EEG مجازی هستند. با وجود استفاده از ابررایانه Blue Gene، مدل قشر موش برای شبیهسازی بسیار سنگین شده بود. بنابراین با مشاهده این محدودیت در شبیهسازی مغر کوچک یک موش، مشخص است که چقدر از شبیهسازیهای مغز انسان فاصله داریم.
مسئله سوم: ممکن است به یک میکروسکوپ بسیار قویتر نیاز داشته باشیم!
دیجیتالی کردن مغز به معنای اسکن کردن کامل است. برای ثبت دقیقترین اسکنها، نیاز به برشهای بسیار نازک داخلی از مغز و سپس بازسازی آن است. چراکه ما از نقاط داخلی مغز کاملاً بیخبریم و واضح است که این خبر خوبی برای صاحب مغز نیست!
حتی در آن زمان، هنوز مشخص نیست که آیا آن اسکنهای قوی، با وفاداری کامل تمام اطلاعاتی را که برای آپلود یک عکس فوری از ذهن نیاز دارید، در بردارند یا خیر؟! روشهای اسکن غیرتهاجمی، مانند fMRI، جزئیات این روشهای اسکن مخرب را ندارند، اما این فناوری همیشه در حال بهبود است.
اگر ساختار بیولوژیکی مغز، برای بارگذاری یک ذهن ضروری است، در این صورت باید در مورد توانایی ما برای اسکن و ثبت آن ساختارها، چند مرحله بزرگ را پیش ببریم. ممکن است معلوم شود که نحوه عملکرد ذهن به اطلاعاتی در مورد چیزهایی نیاز دارد که در سطح زیراتمی، در حوزه فیزیک کوانتومی اتفاق میافتند. اگر درست باشد، تصور فناوری که بتواند دادههای لازم را جمعآوری کند، سختتر میشود.
مسئله چهارم: این فرآیند در عمل کپی کردن است، نه آپلود!
یکی از مشکلات مهم که شاید قابل حل نباشد، این است که بارگذاری ذهن، نوعی کپی کردن است و نه انتقال! به عبارت دیگر، مهم نیست که چه کاری انجام میدهید، هوشیاری فعلی شما زمانی که مغز شما این کار را انجام دهد، میمیرد. ذهن بارگذاریشده، یک کپی است. باور خواهد کرد که این شما هستید و دقیقاً همانطور که شما فکر میکنید فکر میکند. تمام خاطرات و تجربیات شما را خواهد داشت، البته با این فرض که این فناوری کار میکند! با این حال، تجارب ذهنی و آگاهی شما به پایان خواهد رسید. حتی اگر بارگذاری ذهنی پس از مرگ طبیعی شما انجام شود، اصل شما از بین رفته است.
اینکه آیا این واقعاً اهمیت دارد یا خیر، برای فیلسوفان نیز سؤال است. اما اگر بارگذاری ذهنی که میتوان روی یک مغز زنده بدون تخریب آن را انجام داد، به واقعیت بپیوندد، به این معنی است که شما و کپی دیجیتالی شما در کنار هم وجود خواهید داشت. بنابراین شما دو نفر، بلافاصله شروع به فاصله گرفتن از هم میکنید!
چه زمانی بارگذاری ذهن اتفاق خواهد افتاد؟
برای هر مشکلی که محدوده و مرز مشخصی ندارد، تعیین جدول زمانی کاری غیرممکن است. یک ذهن بارگذاریشده ممکن است هرگز اتفاق نیفتد، یا ممکن است در سالهای آینده پیشرفتی برای آن حاصل شود. همچنین تغییرات مختلفی در موضوع بارگذاری ذهنی وجود دارد که نیازی به شبیهسازی کل مغز ندارد. مشابه ویژگی آزمایشی آمازون برای الکسا، ما در حال حاضر در حال گفتگو با رباتهای هوش مصنوعی هستیم که یاد میگیرند با بررسی تمام دادههای موجود، از افراد زنده یا مرده تقلید کنند.
با توجه به اینکه انتظار داریم جهشهای بزرگی هم در قدرت محاسباتی و هم در سیستمهای هوش مصنوعی انجام شود که میتواند به رفع برخی از مشکلات سختتر در مسیر بارگذاری ذهن کمک کند، دیدن ظاهری از آن در قرن بیست و یکم تکاندهنده نخواهد بود. اما در عین حال، ماندن دائمی آن در دنیای علمی تخیلی، شگفتانگیزتر خواهد بود. اما فقط زمان میتواند همه چیز را مشخص کند.
منبع: Howtogeek