شاید برای شما کاملاً بی اهمیت بهنظر برسند، دو حرف که حتی وقتی چاپ میشوند به سختی دیده میشوند؛ L و R، که به معنای چپ و راست هستند. هر کسی که هدفون به گوش میگذارد، معمولاً یک نگاه سرسری میاندازد، آن را روی گوشهایش قرار میدهد و تمام. اما این حروف اصلاً برای چه هستند؟! اگر هدفون را برعکس بپوشید، آیا صدا متفاوت نخواهد بود؟! برای بررسی این موضوع با اِروتِک همراه باشید.
پاسخ کوتاه: خیر.
پاسخ طولانی در مورد این است که مغز ما چگونه صدا را رمزگشایی میکند و چرا یک جفت هدفون که به اشتباه استفاده شود میتواند کل ساختار صوتی را در هم بریزد!
چگونه هدفون مغز ما را فریب میدهد؟
هدفونهای داخل گوشی (In-ear) معمولاً با چنین اشتباهی مواجه نمیشوند: گوشی در گوش اشتباهی جا نمیشود. اما در مورد هدفونهای روگوشی (Over-ear)، در نگاه اول به نظر نمیرسد تفاوتی داشته باشد. در واقعیت، یک دلیل آکوستیک پشت L و R وجود دارد.
تصور کنید در یک تئاتر هستید. تمام بازیگران در یک خط مستقیم، شلوغ و درست جلوی شما ایستادهاند و صدای هر کدام با دیگری تداخل دارد. این صدای مونو (تککاناله) است. حالا همان صحنه را در یک اتاق بزرگ تصور کنید: صداهایی در چپ، حرکتهایی در راست، و پژواکی از عمق. این صدای استریو (دوکاناله) است.
مغز شما موسیقی، فیلم و بازیها را به همین شکل نقشهبرداری میکند: گیتار در چپ، درامز در راست و صدای خواننده در وسط. تصویر صوتی نه روی صحنه، بلکه درون سر شما ایجاد میشود.
اگر هدفون را صرفاً برعکس بپوشید، صحنه صوتی جابهجا میشود. صدای قدمهایی که باید از راست بیایند، به جای آن از چپ شروع میشوند. یک ماشین در حال عبور، جهت جادهای را که قرار بود در آن باشد، عوض میکند. گوش همچنان صدا را همانطور که باید میشنود، اما مغز به دلیل این ناهماهنگی دچار مشکل میشود. این موضوع به ویژه در موسیقی ارکسترال برجسته میشود، جایی که ویولنها به طور سنتی در چپ و سازهای بادی برنجی در راست مینشینند و نظم آشنا کاملاً بهم میریزد.
علاوه بر این، هدفونهای مدرن اغلب به صورت ارگونومیک شکل داده شدهاند. وقتی برعکس پوشیده میشوند، چندان اراحت نیستند. تولیدکنندگان تنها برای سرگرمی L و R را مشخص نمیکنند، بلکه عمداً نحوه شنیده شدن صدا را در مسیر درست هدایت میکنند.
موسیقی، بازی با فضا
موسیقیدانان دهههاست که آگاهانه از این تفکیک چپ/راست استفاده میکنند. در آهنگ «Strawberry Fields Forever»، گروه بیتلز اجازه دادند لایههای کاملی از صدا سرگردان شوند، که نتیجه آن تجربهای تقریباً روانگردان برای شنوندگان آن زمان بود. جیمی هندریکس در «Purple Haze» ریفهای گیتار را طوری قرار داد که در سر شما بچرخند. پینک فلوید در «Money»، خود صندوقهای پول را به سازهایی فضایی تبدیل کرد. لد زپلین در «Whole Lotta Love» کاری کرد که به نظر برسد صدای خواننده در فضا شناور است. بدون L و R، همه اینها چیزی جز یک درهمریختگی صوتی نخواهند بود. با L و R، موسیقی تبدیل به یک صحنه میشود و سر شما تبدیل به یک سالن کنسرت!
گام بعدی: صدای سهبعدی (3D Sound)
استریو به هیچ وجه پایان ماجرا نیست. صدای فضایی (Spatial Audio) و صدای سهبعدی بر همین پایه استوارند. آنها محور بین چپ و راست را در عمق و ارتفاع گسترش میدهند. این امر با ردیابی سر (head tracking) و ترفندهای روانصوتی (psychoacoustic) امکانپذیر میشود: شما تفاوتهای زمانی حداقل، بازتابهای ظریف و تغییرات فرکانسی بسیار کوچک را تجربه میکنید. وقتی سر میچرخد، منبع صدا ثابت میماند، گویی که از مرکز اتاق نشأت میگیرد. با این حال، استریو پایهای باقی میماند که صدای سهبعدی بر روی آن ساخته میشود. بدون تفکیک مشخص کانالهای چپ و راست، هیچ مبنایی برای لنگر انداختن مجازی صدا در اتاق وجود نخواهد داشت.
منبع: Nextpit