به گفته گروهی از دانشمندان، در دسترس بودن زمان میتواند به اندازه رژیم غذایی و ورزش بر ایجاد زوال عقل تأثیر بگذارد. این گروه میگوید تحقیقاتشان میتواند باعث یک دگرگونی اساسی (تغییر پارادایم) در تشخیص و درمان این بیماری شود.
برای رسیدن به این نتیجه، محققان اطلاعاتی را در مورد زوال عقل که در زمینههای اپیدمیولوژی و عصبشناسی گزارش شده است، علاوه بر دادههای حاصل از مطالعات استفاده از زمان، بررسی کردند. آنچه آنها دریافتند این است که افرادی که دچار کمبود زمان برای اختصاص دادن به مراقبت از خود هستند، وضعیتی که به عنوان “فقر زمان” شناخته میشود، بیشتر از کسانی که زمان کافی در طول روز برای رسیدگی به خود دارند، مستعد ابتلا به زوال عقل هستند.
سیمون رپرمن، یکی از نویسندگان این مطالعه، میگوید:
شواهد ما نشان میدهد که حداقل ۱۰ ساعت در روز فقط برای فعالیتهای ضروری سلامت مغز مانند خواب، وعدههای غذایی، فعالیت بدنی و تعامل اجتماعی لازم است. برای بسیاری از افراد، به ویژه کسانی که در نقشهای محروم یا مراقبتی هستند، این امر به سادگی در شرایط فعلی قابل دستیابی نیست. بنابراین، اگر ما واقعاً در مورد پیشگیری از زوال عقل جدی هستیم، رسیدگی به فقر زمان ضروری است.
در این مطالعه، که در مجله The Lancet Healthy Longevity منتشر شده است، این تیم گزارش میدهد که حذف عوامل خطر زوال عقل میتواند خطر ابتلا به این بیماری را تا ۴۵ درصد کاهش دهد. این عوامل خطر ابتدا توسط کمیسیون لنست در سال ۲۰۲۴ شناسایی شدند و شامل تحصیلات کمتر در اوایل زندگی؛ فشار خون بالا؛ دیابت، کلسترول بالا؛ بیتحرکی؛ تعامل اجتماعی و هشت متغیر دیگر بود. به گفته این گروه، یک موضوع اساسی که بسیاری از آنها را به هم مرتبط میکند، زمان است.
به عنوان مثال، برای جلوگیری از ابتلا به کلسترول بالا و دیابت، افراد به زمان برای خرید و تهیه غذای سالم نیاز دارند. برای جلوگیری از بیتحرکی، به زمان برای ورزش نیاز دارند و برای داشتن تعاملات اجتماعی کافی، به زمان برای جمع شدن با خانواده و دوستان نیاز دارند.
محققان میگویند یافتههای آنها اکنون باید در نحوه مطالعه و درمان زوال عقل توسط صنعت مراقبتهای بهداشتی گنجانده شود. آنها میگویند صرفاً به مردم بگوییم برای جلوگیری از زوال عقل سالم بخورند و ورزش کنند، اگر به سادگی وقت انجام هیچ یک را ندارند، کافی نیست!
محققان مینویسند:
با تمرکز صرف بر تغییرات رفتاری و انتخاب شخصی، این مداخلات ریسک نادیده گرفتن شرایط زندگی واقعی را دارند که ظرفیت افراد برای درگیر شدن در فعالیتهای ارتقاء دهنده سلامت را محدود میکند، بنابراین گروههایی از جمعیت را که محدودیتهای بزرگی دارند، کنار میگذارند. این محدودیتها میتوانند شامل محرومیتهای اقتصادی-اجتماعی، مسئولیتهای مراقبتی، شرایط ناپایدار مسکن یا اشتغال و بیسوادی سلامت باشند.
اضافه بار دیجیتال نیز به عنوان فشاری که میتواند به فقر زمان کمک کند، شناسایی شد!
این گروه اکنون خواستار اصلاحاتی در محل کار و سیاستهای کلی مراقبتهای بهداشتی برای حمایت از آنچه آنها “عدالت زمانی” مینامند و راهی برای اندازهگیری و توزیع مجدد زمان برای برابری بیشتر شده است. آنها میگویند چنین تلاشهایی میتواند شامل سرمایهگذاری در حمل و نقل عمومی باشد که میتواند زمان رفت و آمد را کوتاه کند مانند ترتیبات کاری انعطافپذیرتر؛ سیاستهای حق قطع ارتباط و مراقبت ارزانتر از کودکان.
پرمایندر ساچدف، یکی از نویسندگان، نتیجه میگیرد:
سیاست و تحقیقات سلامت مغز به شدت بر تغییر رفتار فردی متمرکز بودهاند. اما اگر منابع زمانی برای عمل به این توصیهها در اختیار مردم قرار نگیرد، ما در خطر رها کردن کسانی هستیم که بیشترین نیاز را دارند. درست همانطور که دولتها در مورد نابرابری درآمد اقدام میکنند، باید در مورد نابرابری زمانی نیز اقدام کنیم.
منبع: Newatlas