در طول سالها شاهد لحظات باورنکردنی زیادی در بازیهایی که انجام دادهایم بودهایم. با این حال، سختافزارهای نسل فعلی و استفاده از موتورهای فوقالعاده نوآورانه، بازیهای زیادی را قدرت بخشیدهاند که مرز بین واقعیت و دنیاهایی که به ما ارائه میدهند را محو کردهاند و لحظات خیرهکنندهای را به نمایش گذاشتهاند که نشان میدهد چقدر از تجربههای پیکسلی گذشته فاصله گرفتهایم.
البته، سبکهای بصری فانتزی تنها بخشی از یک بازی نیستند که آن را خاص میکند. اما آنها قطعاً به غرق شدن بازیکنان در دنیاهایی که روی صفحهنمایش خود میبینند کمک میکنند. با این اوصاف، وقت آن است که به ده لحظه از زمان ما با تجربههای نسل فعلی بپردازیم که به اندازه کافی برجسته بودند که باعث شدند کنترلرهای خود را کنار بگذاریم و از آنچه شاهد بودیم متحیر شویم. با اِروتِک همراه باشید.
۱۰. دنیای خیرهکننده Horizon Forbidden West
از همان اولین فریم از آخرین ماجراجویی آلوی، واضح بود که این دنیایی است که با دقت و توجه زیادی طراحی شده است. موتور Decima دنیایی را قدرت بخشید که در آن گیاهان، جانوران، آبوهوا و زمین همه با هم ترکیب شدند تا تجربهای را خلق کنند که مطمئناً چشمها را به خود خیره میکرد و قدرت گرافیکی PS5 را با تمام شکوهش به نمایش میگذاشت.
و حتی در مورد ماشینها، ترمورتاسک وقتی یکی را در طبیعت پیدا کردیم، ما را شگفتزده کرد، در حالیکه خشونت مرگبار تاندراجا با بازسازی نسل بعدیاش در مقایسه با Zero Dawn، جلوهای خیرهکنندهتر داشت.
استفاده هوشمندانه Guerilla Games از تیتراژ ابتدایی خود برای نمایش دنیای جدیدی که برای آلوی جهت کاوش ایجاد کرده بود، نمایش خلاقیت و توجه به جزئیات بینظیری بود که همچنان از به یادماندنیترین لحظات ما در سالهای اخیر به شمار میرود و این واقعیت که با یک ملودی غمانگیز و تسخیرکننده برای همراهی مونتاژ آنچه «غرب ممنوعه» قرار بود ارائه دهد، حتی بهتر هم شد، به این موضوع کمک میکند.
۹. صحنه اکشن ماداگاسکار در Uncharted 4: A Thief’s End
ماجراهای نیت و سم با ریمستر شدن Uncharted 4 برای پلیاستیشن 5 به عنوان بخشی از مجموعه Legacy of Thieves ناتی داگ، جان تازهای گرفت. این استودیو قطعاً در طراحی صحنههای اکشن بزرگ مهارت دارد، اما تلاشهای ناامیدانه نیت و سم برای فرار از یک کاروان کامل از وسایل نقلیه مسلح در حالیکه سوار بر موتور هستند، چیزی است که میتوانیم بارها و بارها آن را تکرار کنیم.
با گرافیک بهبودیافته و نرخ فریم فوقالعاده روان به لطف سختافزار نسل بعدی، این سکانس تعقیب و گریز یک نمایش باورنکردنی از آنچه سختافزار نسل بعدی میتوانست حتی در بازیهای قدیمیتر انجام دهد، بود. هر خیابان شلوغ، جاده گلآلود یا وسیله نقلیه در حال انفجار با جزئیات کامل رندر شده بود، در حالیکه تنش تعقیب و گریز به صحنه اضافه میکرد به جای اینکه حواسپرتکن باشد.
شعلههای آتش از وسیله نقلیه تصادف کرده نیت در سیستمهای نسل بعدی بسیار خطرناکتر به نظر میرسید، در حالیکه استعداد ناتی داگ در شوخیهای جذاب بین شخصیتهایش با وجود ناملایمات شدید، این سکانس را به یکی از آنهایی تبدیل کرد که تا مدتها در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
۸. Ride 5 در یک روز بارانی
اگرچه ما به صاحبان بازی قبلی توصیه کردیم که از این یکی بگذرند، اما این به هیچ وجه از این واقعیت نمیکاهد که Ride 5 یک افزودنی کاملاً خیرهکننده به مجموعه بازیهای نسل بعدی بود. برای هر استودیویی سخت است که واقعاً دید اول شخص را به درستی پیاده کند، با توجه به میزان جزئیاتی که برای ایجاد تجربهای فراگیر و اصیل باید شامل شود.
خوشبختانه، Milestone s.r.l. به این وظیفه عمل کرد و یک شبیهساز مسابقات موتور سیکلت را ساخت که شاید دیدنش راحتتر از بازی کردنش بود، با توجه به منحنی یادگیری شیبدارش. با این حال، راندن موتور در بازی لذتبخش بود، به خصوص زمانیکه تصاویر عالی و سیستمهای آب و هوایی بازی وارد عمل میشدند.
رانندگی در باران با فعال بودن نمای اول شخص بازی، دلایل کافی به ما داد تا توقف کنیم و مناظر را تماشا کنیم، حتی مسابقه هم بیاهمیت میشد. قطرات باران از کلاه ایمنی ما میپریدند، قطرات بر دید تأثیر میگذاشتند، در حالیکه مسیر با بازتابهایی میدرخشید، درست مانند یک جاده خیس در زندگی واقعی. هر بار که تصمیم میگیریم سوار یک موتور سریع شویم و به مسابقهای در مسیرهای اصیل طراحی شده آن برویم، همچنان ما را مسحور میکند.
۷. ورود سندمن در Marvel’s Spider-Man 2
انگار کنترل نه یک، بلکه دو تارافکن کافی نبود، برداشت جدید و بهبودیافته Insomniac Games از شهر نیویورک در لحظات اولیه ماجراجویی جدید پیتر پارکر و مایلز مورالس، منظرهای کاملاً خیرهکننده بود.
مقابله با سندمن به این معنی بود که مردان عنکبوتی باید هر تاب و پرش را حسابشده انجام دهند و بازی لحظهای در نمایش فیزیک ذرات باورنکردنی و بازتابهای ریتریس شده خود در هر چرخش دریغ نکرد. تقریباً باورنکردنی بود، و ما را به شگفتی واداشت که سیستمهای نسل بعدی چقدر میتوانند استاندارد را برای شکوه بصری و وفاداری گرافیکی در بازیهای مدرن بالا ببرند.
این صحنه همتراز با تعقیب و گریز موتورسیکلت در Uncharted 4 بود و شاید حتی هیجانانگیزتر، با توجه به اینکه ما در کنترل ابرقهرمانان واقعی در بازیای بودیم که از همان سکانس آغازین خودمان را واقعاً شبیه آنها حس میکردیم.
۶. اوج گرفتن در Microsoft’s Flight Simulator 2024
صادقانه بگویم، این لیست بدون گنجاندن تصاویر نفسگیر Microsoft Flight Simulator 24 که مقدار زیادی جادوی فنی را به تجربهای آورد که حتی باتجربهترین خلبانان را هیجانزده میکرد و تازه واردان را با سطح جزئیات و برداشت واقعگرایانه خود از احساس خلبانی هواپیما کاملاً گیج میکرد، ناقص بود.
تلاشهای گسترده مایکروسافت برای ایجاد اصالت قطعاً نتیجه داد، با سطحی از جزئیات که باعث شد بخواهیم تا زمانیکه میتوانیم در ابرها بمانیم و دنیای زیر پایمان را به گونهای تحسین کنیم که هیچ شبیهساز پرواز دیگری در سالهای پس از انتشارش نتوانسته است تکرار کند.
برای هر کسی که به دنبال نمایش تنظیمات نسل بعدی خود است، این بازی قطعاً یکی از آنهایی است که میتواند آن را به خوبی نشان دهد.
۵. جادوی آکیرا کوروساوا در Ghost of Tsushima: Director’s Cut
با وجود اینکه Ghost of Tsushima در سختافزارهای نسل گذشته عرضه شد، روایت ساکر پانچ از جزیره سوشیما داستان تأثیرگذار و ناامیدکننده جین ساکای را با دنیایی زیبا در تضاد قرار داد که ارزش هر قطره خونی را که سامورایی شریف برای آن ریخت، داشت. شاید حتی ارزش ترک تدریجی شرافت و سنت او به نفع تاکتیکهایی که ارتش مغول را به زانو درآورد، را هم داشت.
وقتی نسخه Director’s Cut منتشر شد، با خوشحالی دوباره به سوشیما شیرجه زدیم و پریدن روی نوبو (همانطور که همیشه او را به یاد خواهیم آورد) برای عبور از یک مزرعه گل، حتی نفسگیرتر بود، با توجه به نرخ فریم فوقالعاده روان PS5 و استعداد آن در ارتقاء تجربههای نسل گذشته.
Ghost of Tsushima همچنان از سبکهای هنری مورد علاقه ما است و یک ضیافت بصری برای هر کسی است که میخواهد ماجراجوییهای جین را برای اولین بار تجربه کند، یا شاید برای یک نبرد دیگر با نیروهای کوتون خان دوباره به آن شیرجه بزند.
۴. تاریکی خردکننده افتتاحیه Hellblade: Senua’s Saga
دنباله Ninja Theory بر تجربه نوآورانه و دلخراشی که با Hellblade: Senua’s Sacrifice به بازیکنان خود آورد، سطح جدیدی از وفاداری بصری و حتی جاهطلبی بیشتر از پیشینیان خود را در نحوه ارائه وضعیت ذهنی رو به زوال سنوا و عزم او برای اجرای عدالت در مورد مردان شمالی که به او ستم کردند، به نمایش گذاشت.
در حالیکه هر مورد دیگر در این لیست ما را با هیجان و شگفتی به صفحههای نمایشمان خیره میکرد، این یکی سیاهیهای عمیق و بازتابهای باورنکردنی نور ماه را به یک سکانس افتتاحیه آورد که در آن دریا و شب فضایی آنقدر سرکوبگر ایجاد کردند که با وجود اینکه ما در راحتترین صندلیهایمان امن و راحت بودیم، ما را به لرزه درآورد.
تقلاهای سنوا در برابر امواج خروشانی که کشتیهایش را غرق کردند و تلاش ناامیدانه بعدی او برای رسیدن به امنیت در حالی که تیتراژ آغازین پخش میشد، معیاری برای چگونگی استفاده از سختافزار نسل بعدی برای زنده کردن تصاویر واقعگرایانه در بازیهای مدرن بود. این واقعیت که طراحی صوتی باورنکردنی بازی و یک روایت تأثیرگذار در کنار شکوه گرافیکی آن کار کردند تا تجربهای را به ارمغان آورند که در شیرجه رفتن دوباره به آن، با تمام لرزشها و همه چیز، درنگ نخواهیم کرد، به این موضوع کمک میکند.
۳. معرفی سم و لو در Death Stranding 2
همه ما میدانستیم که آخرین شاهکار هیدئو کوجیما در این لیست قرار خواهد گرفت. اما نحوه انجام آن همچنان ما را شگفتزده میکند. پس از یک مرور کوتاه از وقایع بازی اول که عمدتاً سیاه و سفید ارائه شد، مناظر بزرگ و گستردهای که موتور Decima را در بهترین حالت خود به نمایش میگذاشتند، به خوبی با مهارتهای سینمایی کوجیما ترکیب شدند و یک سکانس افتتاحیه خلق کردند که ما را به سم و لو بازگرداند در حالیکه آنها بر فراز یک کوه در حال استراحت بودند.
کنترل سم در حالی که او تلاش میکرد در زمینهای خشن حرکت کند تا به خانه پنهان جدید خود برسد، چیزی فراتر از خارقالعاده بود، که اندازه و گستره Death Stranding 2: On the Beach را از همان ابتدا به نمایش میگذاشت و به کوجیما اجازه میداد دوربینهای هوایی و سطح جزئیات واقعاً خیرهکنندهای را به دنیایی که برای بازیکنانش خلق کرده بود، معرفی کند.
این سکانس افتتاحیه همچنان هر بار ما را به لبخند وا میدارد، نهتنها به خاطر نوستالژی که به ارمغان میآورد، بلکه به خاطر زیبایی و شکوه بیاندازه آن.
۲. شکافهای ابعادی در Ratchet and Clank: Rift Apart
با قهرمانان اصلی ما که به لطف تلاش دکتر نِفاریوس برای به دست گرفتن کنترل Dimensionator، به سفری کشیده میشوند که به معنای واقعی کلمه آنها را در امتداد پیوستار فضا-زمان میبرد، برداشت اینسامنیاک از شکافهای ابعادی در این عنوان پر جنب و جوش، جایگاه دیگری در این لیست به دست میآورد.
دنیاهای بین دنیاها با رنگهایی که به سمت بازیکنان پرتاب میشوند، میدرخشند در حالیکه پازلهای نوآورانه جلوه بصری آنها را در یک حلقه گیمپلی محکم قرار میدهند که باعث شد ما از اینکه سختافزار نسل بعدی چقدر یکی از فرنچایزهای مورد علاقه ما را جلوتر برده است، شگفتزده شویم.
Rift Apart ترکیبی عالی از شوخطبعی سبک، جذابیت و جلوه گرافیکی است، که هر شکافی که با آن روبرو شدیم را به یک تجربه بسیار به یاد ماندنی تبدیل میکند.
۱. The Matrix Awakens و نمایش “واقعی” آن
اپیک گیمز یکی از اصیلترین بازآفرینیهای ماتریکس را به ما ارائه داد، زمانیکه از قدرت Unreal Engine 5 برای نمایش آنچه که با ابزارهای مناسب میتوانست انجام دهد، استفاده کرد. شهری که دمو در آن جریان داشت، همراه با بازآفرینیهای وفادارانه از سکانسهای تعقیب و گریز، باعث شد از خود بپرسیم که آیا ما صرفاً در حال تماشای فیلم از فیلمهای اصلی هستیم یا یک نسخه دیجیتالی بازسازی شده از آن وقایع.
این دمو مرز بین دنیای واقعی و بازیهای ویدیویی را به شکلی محو کرد که تنها Death Stranding 2 توانسته است با موفقیت آن را تقلید کند. این همان چیزی است که ما را بسیار خوشبین نگه میدارد که سختافزار بازیهای نسل بعدی تازه شروع به کار کرده و میتواند در نهایت چه چیزهایی را به ارمغان بیاورد.
و این لیست ما از لحظات سالهای اخیر را به پایان میرساند که ما را از آنچه سختافزار نسل بعدی میتوانست به واقعیت تبدیل کند، خیره کرد. به امید لحظات بیشتر از این قبیل، و کلی سرگرمی که برای شما به ارمغان خواهیم آورد!
منبع: Gamingbolt