استیو جابز دوست داشت جمله معروف آلن کی را نقل کند: «افرادی که واقعاً در مورد نرمافزار جدی هستند، باید سختافزار خودشان را بسازند.» و تقریباً میتوان گفت امپراتوری اپل بر پایه همین فلسفه بنا شد، با نتایجی عالی!
با این حال، زمانیکه شرکت کوچکی به نام «نرمافزار میکروکامپیوتر» (Microcomputer Software) یا همان مایکروسافت (Microsoft) تلاش کرد این توصیه را دنبال کند، تقریباً هر بار به شکلی فجیع شکست خورد. همواره این موضوع گیجکننده بوده است که بیل گیتس و جانشینانش با وجود تمام منابعشان، به ندرت در تجارت سختافزار پیشرفت میکنند و حتی گیجکنندهتر است که چرا مدام تلاش میکنند! در این مطلب به تاریخچه شگستهای مایکروسافت در زمینه سختافزار میپردازیم. با اِروتِک همراه باشید.
وسواس مایکروسافت به سختافزار
اپل عمدتاً به این دلیل مطرح شد که به نظر میرسد مایکروسافت اغلب سعی کرده است از موفقیت دستگاههایی مانند آیپاد، آیپد و آیفون تقلید کند؛ دستگاههایی که به دلیل یکپارچگی کامل بخش سختافزار و نرمافزار، فوقالعاده هستند.

در بیشتر موارد، به نظر میرسد مایکروسافت شکست خورد چون هر دو چیز را با هم میخواست. میخواست هم نرمافزار را بسازد و هم سختافزار را، اما نمیخواست آن “باز بودن” را که شاخص موفقیتش در بازار سازگار با IBM PC بود، از دست بدهد.
به همین دلیل است که دستگاههای ناقص و ضعیف مانند سری Windows Phone دیده شدند که به تولیدکنندگان شخص ثالث برای ساخت سختافزار نیز وابسته بودند و خط Surface که واقعاً فقط یک دمو برای مفهوم کلی دستگاههای “۲ در ۱” بود.
به نظر میرسد رویکرد مایکروسافت به سختافزار، فاقد انسجام شرکتی مانند سونی یا اپل است که میدانند چگونه یک محصول مصرفی کامل و نهایی ایجاد کنند. در عوض، محصولات مایکروسافت معمولاً شبیه یک نمونه اولیه یا یک ایده در مرحله آزمایشی بهنظر میرسند که به نوعی تصادفی به قفسههای فروشگاهها راه پیدا کردهاند و اغلب همانجا ماندهاند!
ردپای طولانی دستگاههای مُرده

نتیجه نهایی، تاریخی از محصولات مرده است که با «قبرستان افسانهای گوگل» رقابت میکند.
Zune را به یاد دارید؟ Kin؟ Surface RT؟ Microsoft Band؟ مایکروسافت تقریباً در هر دسته محصولی دست به کار شده، اما در پیگیری و به ثمر رساندن آن شکست خورده است. تصور کنید اگر اپل شکست Newton را میدید و دیگر هرگز تلاش نمیکرد یک تبلت کامپیوتری بسازد؟!
Zune برای رقابت با آیپاد هم خیلی کوچک بود و هم خیلی دیر عرضه شد و مایکروسافت کاملاً در بازاریابی آن به نحوی که برای مردم عادی مشخص کند چرا باید به آن اهمیت دهند، شکست خورد. Kin یک تلفن اجتماعی بود که بدون قابلیت رسانههای اجتماعی عرضه شد. Surface RT یک تبلت ویندوزی بود که نمیتوانست برنامههای ویندوزی را اجرا کند.
البته باید منصف بود؛ در حالیکه Surface RT مرگی سزاوارانه داشت، خط تولید مدرن تبلتها و لپتاپهای Surface وضعیت نسبتاً خوبی دارند، اگرچه این باور وجود دارد که این موفقیت بیشتر به این دلیل است که سختافزارهای x86 بهتر و کممصرفتر مایکروسافت را نجات دادهاند، در حالیکه لایه ترجمه Prism آن هنوز به خوبی Rosetta II اپل نیست.
به نظر میرسد مایکروسافت همیشه از یک فرمول مشابه پیروی میکند: عرضهای پر زرق و برق، مخاطبانی گیج و توقفی بیسروصدا. به نظر میرسد دامنه توجه شرکت حدود دو فصل مالی است و سپس بدون یادگیری چیزی یا تلاش برای تکرار و بهبود، به سراغ چیز دیگری میرود!
ایکسباکس: موفقیتی که نبود!

بدترین مثال باید سری کنسولهای ایکسباکس باشد. نه به این دلیل که عمر کوتاهی داشت یا محکوم به شکست بود، بلکه به این دلیل که مایکروسافت در مسیر تسلط بر بازار قرار داشت و آن را از طریق آسیبهای کاملاً خودخواسته از دست داد.
ایکسباکس اصلی یک ایده درخشان بود که توسط گروهی از افراد ساختارشکن مایکروسافت شکل گرفت. ویندوز را بگیرید، آن را به هسته اصلیاش برسانید، API مربوط به DirectX مایکروسافت را بردارید و سپس آن را در یک کنسول که عمدتاً از قطعات آماده کامپیوتر ساخته شده است، قرار دهید. این کار توسعه بازی برای توسعهدهندگانی که از قبل با توسعه PC آشنا بودند را آسان کرد و اضافه شدن استاندارد یک هارد دیسک، انواع امکانات جدید را گشود.
ایکسباکس اصلی یک سیستم آیندهنگر بود و الگویی را تنظیم کرد که کنسولهای نسل کنونی دنبال کردهاند، زیرا هم پلیاستیشن ۵ و هم کنسولهای ایکسباکس سری اساساً کامپیوترهایی هستند که به شکل کنسول درآمدهاند.
ایکسباکس ۳۶۰ با تغییر به معماری PowerPC و کنار گذاشتن هارد دیسک اجباری کمی مسیر متفاوتی در پیش گرفت، اما با وجود فراخوان گسترده سختافزاری به دلیل نقص طراحی، ایکسباکس ۳۶۰ بهترین کنسول نسل خود بود. توسعه برای آن آسانتر از پلیاستیشن ۳ بسیار گرانتر بود و سونی تا پایان نسل زمان برد تا به تعداد فروش ایکسباکس ۳۶۰ برسد و کمی از آن پیشی بگیرد.
بنابراین، مایکروسافت پس از دو نسل تلاش سخت، موفق شده بود وارد نسل بعدی کنسولها شود در حالیکه جایگاهی برابر با سونی داشت. تنها کاری که باید انجام میداد این بود که هیچ چیز از فرمول خود را تغییر ندهد و احتمالاً به حضور برابر خود ادامه میداد یا حتی از سونی پیشی میگرفت. با این حال، مجموعهای از تصمیمات احمقانه برای تمرکز بر یکپارچهسازی تلویزیون، اجباری کردن کینکت و اعمال محدودیتهای شدید DRM آنلاین برای بازیها، به شدت به ضرر شرکت تمام شد.
سونی نیز در حمله کردن تردید نکرد و این افتضاح (حتی با وجود عقبنشینی از این تصمیمات) ایکسباکس را به شدت غرق کرد. متأسفانه، این بدترین نسل بود که چنین اتفاقی بیفتد، زیرا مردم در این دوره اولین کتابخانههای بازیهای دیجیتالی سازگار با آینده خود را ساختند. در نتیجه، پلیاستیشن ۵ صرف نظر از کیفیت سختافزار، با اختلاف زیادی از کنسولهای ایکسباکس سری پیشی گرفته است.
اکنون، مایکروسافت در حال تغییر جهت است. ظاهراً میخواهد ایکسباکس را به یک برند بازیهای PC تبدیل کند، که با دستگاههای دستی ASUS ROG Xbox Ally شروع شده است. در حالیکه آینده ایکسباکس نامعلوم است، به نظر میرسد این پروژه نیز قرار است تبدیل به یکی دیگر از پروژههای سختافزاری مایکروسافت شود که بدون هیچ کمکی از رقبایش، دچار شکست و نابوده شده است.
راهاندازی مجدد بیپایان
کسانی که از تاریخ درس نمیگیرند محکوم به تکرار آن هستند! و در حال حاضر مایکروسافت مطلقاً دانشآموز خوبی نیست. میتوان دید که کل الگو دوباره در حال تکرار شدن است؛ با گنجاندن اجباری Copilot و یک کلید اختصاصی Copilot در لپتاپهای Surface!
عرضه ناشیانه Xbox Ally و نرمافزار ناقص آن نیز کاملاً با سابقه مایکروسافت مطابقت دارد، اما باید به آنجا که شایسته است اعتبار داد. مایکروسافت در ساخت لوازم جانبی بسیار خوب است. کیبوردها و ماوس Intellimouse آن عالی هستند. کنترلر ایکسباکس یک موفقیت بیقید و شرط است و قبلاً جویاستیکهای بسیار خوبی هم میساخت. اما دیگر محصولات مستقیماً به زبالهدان تاریخ رفتهاند.
منبع: Howtogeek























![فورتزا هورایزن ۶ سال آینده بازیکنان را به ژاپن میبرد! [تماشا کنید]](https://aero-tech.ir/wp-content/uploads/2025/09/8881-1-Forza-Horizon-6-scaled.jpg)
