نیکلاس کیج (Nicolas Cage) یکی از جذابترین و حرفههای بازیگران سینمای معاصر است. خواهرزاده کارگردان افسانهای هالیوود، فرانسیس فورد کاپولا (پدرخوانده)، در دهه 80 میلادی با آثار کلاسیکی مانند بزرگ کردن آریزونا (Raising Arizona) و ماهزده (Moonstruck) به عنوان یک ستاره ظاهر شد. سپس در دهه 90 به عنوان برنده اسکار (برای فیلم ترک لاسوگاس(Leaving Las Vegas)) خود را معرفی کرد. همچنین فیلمهای جذاب و اکشن صخره (The Rock)، تغییر چهره (Face/Off) و هواپیمای محکومین (Con Air) او را به یک بازیگر شناختهشده تمامعیار تبدیل کرد. با این حال، تا سال 2010، کیج با بازی بیوقفه برای پرداخت بدهیهایش که اغلب در فیلمهای رده B و ارزانقیمت بود کمی از سطح اول هالیوود فاصله گرفت.
اما همانطور که خود کیج گفته است، راز ماندگاری او حتی زمانی که از لیست A هالیوود خارج شد، این است که هرگز تعهد کاری خود را حتی در فیلمهای رده B، ارزانقیمت و بیکیفیت سینما کنار نگداشته است. اما با بازگشت دوباره به سطح اول بازیگری جهان، نقشهای بعدی او بیانگر برخی از جسورانهترین و مبتکرانهترین کارهای این بازیگر است. به مناسبت اکران آخرین فیلم او یعنی سنگینی تحملناپذیر استعداد عظیم (The Unbearable Weight of Massive Talent)، در اینجا بهترین فیلمهای این بازیگر از نگاه Rotten Tomatoes که ممکن است کمتر از آنها شنیده باشید را برای شما آماده کردهایم. با اروتک همراه باشید.
10. ارباب جنگ (Lord of War) (2005) – 61%
ارباب جنگ (Lord of War) یک درام گرانقیمت 50 میلیون دلاری در انتهای دورهای بود که فیلمهای کیج هنوز بودجه هالیوودی داشتند. با این حال، این فیلم در میان تماشاگران آمریکایی که بعد از 11 سپتامبر روحیهای وطنپرستانه پیدا کرده بودند و شاید علاقهای به فیلمی درباره همدستی ایالاتمتحده در تسلیح جنگسالاران برای نسلکشی نداشتند، عملکرد ضعیفی داشت.
کیج در این فیلم نقش یوری اورلوف، نسل دوم یک خانواده مهاجر اوکراینی را بازی میکند که با کمک برادر خودسرش (جارد لتو)، به یک دلال بینالمللی اسلحه تبدیل شده و توسط یک مامور اینترپل (ایتان هاوک) تعقیب میشود. این فیلم کاملاً بر اساس روایتهای واقعی است و بازی واقعگرایانه کیج در این فیلم، بحران اخلاقی یوری و نظرات عجیبش در مورد تولید و فروش سلاح را قانعکنندهتر میکند. اما منتقدان در نهایت به این نتیجه رسیدند که عناصر روایی فیلم بهطور ناموزونی در کنار هم قرار میگیرند و این فیلم در نهایت نتوانست رضایت کامل منتقدان را جلب کند.
9. مرکز تجارت جهانی (World Trade Center) (2006) – 66%
الیور استون، وقایعنگار جنجالی آمریکایی، سبک فیلمسازی جسورانه (بعضیها میگویند تهاجمی) خود را به رویدادهای 11 سپتامبر آورده است، البته این بار با کمک یک سلبریتی آمریکایی! این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است و کیج در آن، نقش یک گروهبان بازی میکند. جان مک لافلین و مایکل پنا در نقش ویل جیمنو، دو افسر پلیس واقعیاند که زیر آوار برج جنوبی فروریخته گیر کرده بودند و جان خود را از دست دادند.
منتقدان مدعی بودند که این فیلم در تداعی جدی قهرمانی آمریکا، تقریباً بیش از حد احساساتی است و همچنین استون را به خاطر عدم توجه کافی به سیاست خارجی آمریکا، که در آن زمان به دلیل جنگ عراق به شدت مورد انتقاد قرار میگرفت، مورد انتقاد قرار دادند.
8. مامان و بابا (Mom and Dad) (2018) – 75%
این کمدی سیاه مستقل به نویسندگی و کارگردانی برایان تیلور، مخاطب زیادی پیدا نکرد، اما منتقدان از این پیشفرض هوشمندانه استقبال کردند. کیج و سلما بلر نقش برنت و کندال را بازی میکنند، والدین دو کودک مدرسهای که با پخش برنامهای که والدین محلی را شستشوی مغزی میدهد تا فرزندان خود را به قتل برسانند، آسیب دیدهاند. شوخی بزرگ این فیلم این است که نه برنت و نه کندال در وهله اول آنقدر از پدر و مادر بودن خود هیجان زده نیستند، بنابراین شاید این اجبارهای جدید چیزی شبیه به فرصتی برای از بین بردن بحران میانسالی خود به خشونتآمیزترین شکل ممکن باشد!
این فیلم مقدار کافی از لحظات خندهدار و شوکهای غمانگیز را ارائه میکند، اگرچه به نظر میرسد تیلور بهطور عاقلانه میداند که بیش از زمان ۸۳ دقیقهای فیلم چیز دیگری برای ارائه ندارد و تمام توان خود را در این زمان کوتاه به میان آورده است.
7. مردان چوبکبریتی (Matchstick Men) (2003) – 82%
این فیلم فرصتی برای کیج برای همکاری با کارگردان فیلم تحسینشده گلادیاتور یعنی ریدلی اسکات بود. اما مردان چوبکبریتی آن چیزی نبود که از همکاری این دو تصور میشد. کیج نقش روی والر، یک مرد کلاهبردار مبتلا به اختلال وسواس فکری را بازی میکند که امیدوار است با دختر نوجوانش (آلیسون لومان) دوباره رابطه برقرار کند، اما در این حین، ناخواسته او را درگیر یکی از کلاهبرداریهای خود میکند.
همانطور که میتوان انتظار داشت، کیج در این فیلم بسیار خوب ظاهر شده و عملکردی قانعکننده داشت. اما منتقدان انتظار بیشتری از همکاری این کارگردان و بازیگر معروف داشتند.
6. جو (Joe) (2014) – 86%
کارگردان این فیلم یعنی دیوید گوردون گرین پیش از این، کمدیهایی مانند The Pineapple Express، فیلمهای ترسناکی مانند Halloween و فیلمهایی مثل George Washington و All the Real Girls را تولید کرده بود. اما او در اینجا روی یک داستان جنایی مؤثر در یک شهر کوچک تمرکز کرده است.
کیج نقش جو رانسوم، یک تبهکار سابق را در این فیلم بازی میکند که با گری (تای شریدان)، نوجوانی بیهدف که هم به یک پدر نیاز دارد و هم به محافظت از پدر مرده واقعیاش، رابطهای دوستانه برقرار میکند. منتقدان از کارگردانی گرین، بازی عالی کیج و رابطه بین جو و گری استقبال کرده و آن را قلب فیلم نامیدند.
5. ستوان بد: بندر کال نیواورلئان (Bad Lieutenant: Port of Call New Orleans) (2009) – 86%
این فیلم پرترهای جذاب از مردی در لبه تباهی است. یک پلیس با بازی کیج که به قدری درگیر اعتیادش است که آشکارا در اداره پلیس معاملات مجرمانه انجام میدهد، از هرکسی که با او برخورد میکند مواد مخدر می دزد و حتی تفنگ 44 مگنوم خود روی سر دو پیرزن که با او همکاری نمیکنند، میگذارد. منتقدان طرح جنایی جذاب و همچنین بازی حماسی کیج را که در آن، او تمام مهارتهای خود را به عنوان یک بازیگر به کار میگیرد تا از این هیولا، دلسوزانه یک انسان بسازد را ستودند.
4. رنگ خارج از فضا (Color Out of Space) (2019) – 86%
رنگ خارج از فضا (به کارگردانی ریچارد استنلی)، بر اساس داستان کوتاهی از اچ.پی. لاوکرافت، ترکیبی از ژانرهای علمیتخیلی، فانتزی، ترسناک و فضایی است که نویسنده آن توانسته همه آن را در یک داستان بگنجاند. در این فیلم، کیج نقش شوهری را بازی کرده که سعی میکند با خانوادهاش زندگی مسالمتآمیزی داشته باشد آن هم در حالیکه یک شهابسنگ حامل حیات فرازمینی به نزدیکی محل زندگی آنها برخورد میکند. حضور بیگانگان بهصورت یک نور ناخوشایند نشان داده میشود که به سیستم آب محلی آنها نفوذ کرده و آن را خراب میکند.
رنگ خارج از فضا بیشتر مدیون بازسازی جان کارپنتر در فیلمهای The Thing و همچنین Invasion of the Body Snatchers است که توانستهاند عنصر ترس را در کاراکترهای دراکولا و فرانکنشتاین پیش از این فیلم بهخوبی به تصویر بکشند. اما این فیلم مانند کلکسیونی از عناصر هنری است نه یک داستان پراکنده با جلوههای بصری ویژه! عملکرد بینظیر کیج در این فیلم نیز، آن را تبدیل به یک تجربه مهیج تبدیل کرده است.
3. مندی (Mandy) (2018) – 90%
مندی بدون افراق به عنوان یک قطعه تکمیلی برای رنگ خارج از فضا عمل میکند، اما کمی عجیبتر و خشنتر! این یک رویای تخیلی و توهمآمیز از یک تجربه عجیب است (البته این جملهای نیست که بتوانید درباره بسیاری از فیلمها بنویسید!). کیج در این بازی کاملاً دیوانه میشود و نقش یک چوببُر را بازی میکند که فرقهای از متعصبان سادیست و رهبر روانپریش آنها را پس از اینکه همسر او را ربودهاند شکار میکند.
منتقدان از بازی کاملا متعهدانه کیج به عنوان مردی دیوانه از درد و غم و نیازمند به انتقام و همچنین زیباییشناسی که توسط کارگردان آن، پانوس کاسماتوس درک شده است، قدردانی کردند که توانسته است در این فیلم تلفیقی از فانتزی شدید، خشونت و روانگردانی، مانند آنچه روی مجلات هوی متال در دهه 90 نقش میبست را ارائه دهد.
2. انطباق (Adaptation) (2002) – 90%
انطباق به کارگردانی اسپایک جونز و نویسندگی چارلی کافمن، بخشی از یک دوره خلاقانه و پُربار همکاری برای این دو بود که توانستند در یک دوره پنج ساله، فیلمهای محبوب Being John Malkovich و Eternal Sunshine of the Spotless Mind را تولید کنند. مانند آن دو فیلم، انطباق نیز در لحن طنز، ساختار و درگیری متا با زندگی واقعی آنقدر ضد هالیوود است که حتی در انتهای رونق سینمای مستقل در دهه 90 میلادی نیز شبیه آن ساخته نشده است.
این فیلم دومین نامزدی اسکار بهترین بازیگر مرد را برای کیج به ارمغان آورد و او در نقش دو برادر دوقلوی بسیار متفاوت، بازی کاملاً متقاعدکنندهای ارائه میدهد؛ چارلی با استعداد اما با روانی رنجور که به سختی تلاش میکند تا یک کتاب غیرداستانی دشوار را در یک فیلمنامه اقتباس کند و دونالد بیفکر اما نترس که در کمال تعجب یک فیلمنامه موفق را زیر دماغ چارلی نوشته و میفروشد!
1. خوک (Pig) (2021) – 96%
یکی دیگر از فیلمهای کمهزینه کیج، خوک (به کارگردانی مایکل سارنوسکی) از زیر رادار بیرون آمد و تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای سال 2021 شد. کیج در اینجا نقش رابین فلد، یک فروشنده ترافل را بازی میکند که وقتی عدهای مزاحم، یک دختر را میدزدند، فلد برای بازگرداندن او به یک اودیسه زیرزمینی در پورتلند میرود تا او را برگرداند.
چیدمان فیلم به راحتی میتوانست فلد را به حالت انتقام کامل جان ویک، لگد زدن به درها و قتلعام هولیگانهایی که باعث برهم زدن آرامش ظریف او شدهاند، وارد کند (همان کاری که کیج در مندی انجام میدهد). اما با وجود برخی لحظات پرتنش، خوک یک فیلم مدیتیشن در مورد یافتن راهی به جلو از طریق اندوه و پشیمانی است. منتقدان، فیلم و همچنین بازی مرکزی کیج را ستوده و آن را یکی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر او نامیدند.
منبع: Digitaltrends